دربارة احوال و آثار قرآن شناس، دین پژوه و استاد نامی دانشگاه مشهد شادروان محمود رامیار این جا و آن جا سخنانی گفته و مطالبی نوشتهاند؛ اما آن نوشتهها عُمدةً ناقص، نامستند و گاه نادرست و مبالغهآمیز است. بدین سبب نگارنده با بررسی کتابها و مقالات و مطالعة دقیق پروندة نامبرده که در بایگانی دانشگاه مشهد و دانشکدة الهیات مضبوط است و نیز با تکیه بر اطلاعات شخصی خود و برخی از همکاران معاصر وی کوشیده است تا نقشی از شخصیت و روحیات و نیم قرن تکاپوی این استاد فرهیخته را ترسیم کند. باشد که هم معاصران و هم آیندگان را سودمند افتد.
محمود رامیار، قرآن پژوهی، تاریخ قرآن، دانشکدة الهیات، دانشگاه فردوسی.
نگارندة این سطور گاهی با کسانی مواجه شده است که به دانشکدة الهیات و معارف اسلامی مراجعه کرده و برای مؤسسات فرهنگی یا دانشنامهها اطلاعاتی را دربارة قرآن شناس، دین پژوه و استاد دانشگاه، شادروان محمود رامیار خواستهاند. از سوی دیگر از سال 1363 خورشیدی که محمود رامیار رخت به جهان بازپسین برده است، دربارة او در گوشه و کنار مطالبی نوشته و اطلاعاتی منتشر شده؛ اما این نوشتهها و اطلاعات اوّلاً کامل نیست، ثانیاً گاهی مطالبی غیردقیق و بعضاً غلط در آنها به چشم میخورد. مثلاً مقارن با درگذشت آن شادروان یکی از نشریات فرهنگی کشور در ستون «اخبار فرهنگی و هنری ایران و جهان» زیر عنوان «دکتر محمود رامیار درگذشت» نوشت: «مرحوم استاد رامیار در سال 1301 در مشهد متولّد شد و تحصیلات خود را در سه رشته تا اخذ درجة دکتری ادامه داد. وی دکترای سیاسی خود را در ایران، دکترای الهیات و معارف اسلامی را در فرانسه و دکترای اقتصاد را در انگلستان به پایان رسانید» (کیهان فرهنگی، ش 6، شهریور ماه 1363، ص 40). نویسندهای نیز دربارة وی نوشته است: «وی در سالهای 1332 تا 1338 در دانشکدة حقوق و علوم سیاسی تهران به تحصیل اشتغال داشت و در رشتة حقوق دکترا گرفت» (محمدخانی، ص 33). همو در ادامة آن مقاله نوشته است: «از وی مقالات زیادی در مجلّة مقالات و بررسیهای دانشکدة الهیات دانشگاه تهران و نیز مجلّة دانشگاه [کذا] الهیات و معارف اسلامی دانشگاه مشهد به چاپ رسیده است» (همان جا). چنان که در دنبالة مقالة حاضر روشن خواهد شد، رامیار نه از فرانسه دانشنامة دکتری الهیات گرفته است و نه در انگلستان اقتصاد خوانده است. او دورة دکتری علوم سیاسی را هم به انجام نرسانده و در مجلّة مقالات و بررسیها نیز هرگز مقالهای از او به چاپ نرسیده است. از این رو نگارنده درصدد برآمد احوال و آثار و شخصیت آن استاد خدمتگزار را دقیقاً بررسی و در مقالهای مستنداً معرفی کند. در نگارش این مقاله تکیة بر منابع زیر بوده است:
الف ـ کتابها و مقالات خود استاد.
ب ـ کتابها و مقالههایی که بطور مستقل یا ضمنی درباره استاد و آثارش اطلاعاتی در اختیار گذاشتهاند.
ج ـ پروندة استاد از بدو استخدام در مجلس شورای ملّی تا نایل شدن به مقام بازنشستگی در سال 1358 که در بایگانی دانشکده الهیات و دانشگاه مشهد مضبوط است.
د ـ اطلاعات شخصی خود و استادانی که در دانشکدة الهیات دانشگاه مشهد مدّتی کم یا بیش همکار آن مرحوم بودهو از نزدیک با اخلاق و رفتار و منش او آشنایی داشتهاند.
این مقاله در سه بخش سامان مییابد:
بخش نخست: زندگی، تحصیلات، مشاغل و مناصب اداری؛
بخش دوم: منش، روحیات و خدمات؛
بخش سوم: کتابها و مقالات.
استاد برابر شناسنامهاش که رونوشت آن را نگارنده شخصاً دیده است در سال 1301 خورشیدی[1] در مشهد به دنیا آمد. نام پدرش حاجی محمدحسین و نام مادرش بتول بود. وی که در آغاز «رشتیزاده» نام داشت، در سی و پنج سالگی، یعنی در سال 1335، نام خانوادگی خود را به «رامیار» تغییر داد. (پرونده، پوشة شمارة 1، برگ 74؛ حجازی، ص 145). دربارة اینکه تحصیلات اولیة او کی، کجا و چگونه بوده است، چیزی در پروندة او منعکس نیست. یکی از استادان که در دانشکدة الهیات با استاد
همکار بوده و در دورة ریاستش بر دانشکده با او همکاری صمیمانه داشته و همواره نیز خدمات او را میستاید، نوشته است: «وی چندین سال در عنفوان جوانی در حوزة علمیة مشهد به تحصیل علوم حوزوی اشتغال داشته و با دانشکدة الهیات و درسهای آن سنخیّت فکری و عاطفی داشت» (واعظزاده، «گزارشی از آغاز تأسیس نشریة الهیات مشهد تا امروز»، ص 7). ولی تا جایی که اسناد و مدارک موجود سخن میگویند رامیار خود هیچ جا این سابقه را ثبت نکرده است. حتّی در بیانیهای که در پاسخ حاسدان انتشار داده (نک: دنبالة مقاله) در این باره هیچ نگفته است. امّا پس از کوچیدن به تهران گویا به مدرسة سپهسالار سابق میرفته است (پرونده، پوشة ش 1، برگ 2 و 3). البتّه این نیز چند و چونش روشن نیست. باری، رامیار در شهریور 1320 موفّق به «اخذ تصدیق سه سالة اوّل متوسّطه» میشود (پرونده، پوشة ش 1، برگ 9). در مهر ماه 1323 با تحصیلات حدود دیپلم متوسّطه متقاضی شغل «تندنویسی» در مجلس شورای ملّی سابق میشود. امّا پس از چند جلسه آزمایش معلوم میشود «از عهدة انجام امر تندنویسی بر نمیآیند، ولی چون خطّ ایشان برای نوشتن پاکنویس صورت مشروح مجلس بد نمیباشد» با استخدام وی برای تحریر صورت مجلس موافقت به عمل میآید (پرونده، پوشة ش 1، برگ 5) و در نتیجه از تاریخ 13/7/1323 به صورت کارمند موقّت ادارة تندنویسی مجلس به کار مشغول میگردد و در آغاز فروردین 1324 به استخدام رسمی آن اداره در میآید (همان جا، برگ 16). در شهریور ماه 1325 «تصدیق پایان تحصیلات متوسّطه» را میگیرد (همان جا، برگ 27). به تقریب یک سال بعد، یعنی در خرداد 1326، دورة دو سالة علوم تربیتی و ورزش را در دانشسرای عالی تهران به پایان میبرد (همان جا، برگ 31. نیز: پوشة ش 2، برگ 8) و در مهر ماه همان سال به اخذ دانشنامة لیسانس منقول[1] از دانشگاه تهران توفیق مییابد[2] (همان جا، برگ 31؛ نیز: پوشة ش 2، برگ 9).
در تاریخ 1//به خدمت سربازی احضارش میکنند (پرونده، پوشة ش 1، برگ 54 و 55)، در تاریخ 15/7/1330 دورة خدمت نظام را به پایان میرساند و به شغل اصلی خود باز میگردد (پیشین، برگ 57). رامیار پس از انجام خدمت سربازی برای تحصیل در رشتة علوم سیاسی به دانشکدة حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران میرود و در اردیبهشت ماه 1335 از آن دانشکده دانشنامة لیسانس دریافت میکند (پوشه ش 1، برگ 98؛ نیز: پوشة ش 2، برگ 10). سپس او تحصیلات دورة دکتری را در همان رشته ادامه داد[1]. بنا به گزارش مورّخ 6/12/1341 دانشکدة حقوق و علوم سیاسی، وی «موفّق به اخذ کلیه شهادتنامههای مربوط به رشتة سیاسی دورة دکتری گردیده و پس از گذراندن پایاننامة تحصیلی و چاپ و تسلیم پنجاه نسخة آن به دفتر دانشکدة مزبور به درجة دکتری رشتة سیاسی نایل خواهند گردید» (پوشة ش 1، برگ 99؛ پوشة ش 2، برگ 15). امّا او هیچ گاه «رسالة ختم تحصیل» خود را به دانشکدة مزبور تسلیم نکرد (پوشة ش 1، برگ 111 و 112) و این بعدها در دانشگاه همواره ابزار یا دستاویزی برای حاسدان و منافسان بوده است تا اسباب شکنجة روحی وی را فراهم آورند (نک: دنبالة مقاله).
در سالهای دهة چهل رامیار در مجلس شورای ملّی سابق متصدّی مشاغل متعدّدی بوده است. از جمله در 15/1/1340 در دادگاه تجدید نظر اداری مجلس عضویت مییابد (پوشة ش 1، برگ 88). در تاریخ 13/7/1342 به موجب پیشنهاد مدیر کل کارگزینی مجلس شورای ملّی به سمت دادستان دادگاه اداری منصوب میگردد (پوشة ش 1، برگ 102 و 103). در تاریخ 5/12/1342 او را به سمت معاون «قسمت قوانین و رئیس ادارة بررسی و پیشنهاد تنقیح قوانین» میگمارند (پیشین، برگ 105). در تاریخ 9/11/1344 با اعزام وی به اروپای غربی برای مطالعه دربارة «روش قانونگذاری و طرز تدوین مجموعههای قوانین و وضع سازمانهای اداری پارلمانهای اروپای غربی» موافقت میکنند و در نتیجه مدّت 6 ماه در پاریس اقامت میگزیند (پیشین، برگ 113 تا 117). ظاهراً ترجمة اوّلیة کتاب در آستانة قرآن اثر رژی بلاشر[1] نیز محصول همین فرصت تحقیقاتی بوده است (قس: در آستانة قرآن، مقدمه، ص 6. نیز نک: دنباله مقاله). در 29/6/1345 به عضویت دادگاه تجدید نظر اداری مجلس منصوبش میکنند (همان جا، برگ 123). در تاریخ 3/7/1345 او را به سمت «رئیس ادارة قوانین مجلس» میگمارند (همان جا، برگ 124). در تاریخ 13/5/1346 از سوی مردم تهران به نمایندگی مجلس مؤسّسان سوم[2] برگزیده میشود و در نتیجه از ریاست ادارة قوانین کناره میگیرد (پیشین، برگ 125 و 126). پس از پایان کار مجلس مؤسّسان در تاریخ 22/5/1346 دوباره به ریاست ادارة قوانین مجلس منصوب میگردد (پیشین، برگ 128). در سال 1347 اندکی پس از تأسیس وزارت «علوم و آموزش عالی» به این وزارت نوبنیاد انتقال مییابد. در بخشی از نامة شمارة 386 مورّخ 15/12/1346 که مجید رهنما وزیر وقت
علوم و آموزش عالی به رئیس مجلس شورای ملّی سابق نوشته است میخوانیم: «… چون با تصویب قانون وزارت علوم و آموزش عالی لزوم تهیه و تنظیم مقرّرات لاحق و بررسی و تنقیح موازین سابق آموزشی از هر جهت محسوس است و برای اینکه مقرّرات آموزشی سراسر کشور به طرزی شایسته مورد تجدید نظر قرار گیرد و طوری اصلاح شود که در آینده مشکلی پیش نیاورد ایجاب مینماید شخصی با کفایت این مهم را به عهده گیرد. به نظر میرسد سوابق خدمت و فضایل آقای دکتر محمود رامیار رئیس قسمت قوانینِ آن مجلس محترم طوری است که این منظور را تأمین مینماید» (پوشة شمارة 1، برگ 139). به دنبال این نامه و مکاتبات بعدی رامیار از مجلس به وزارت علوم میآید (پیشین، برگ 141، 142 ـ 143، 146 ـ 147) و پس از انتقال او را به سمت مشاور وزارتی و سرپرست «دفتر تشکیلات و روشها» و نیز قائم مقام وزیر در دانشگاه مشهد میگمارند (پوشة ش 1، برگهای 148 ـ 150). در مدّت نه چندان طولانی که در وزارت علوم به خدمت اشتغال داشته گاه گاه برای رسیدگی به امور دانشگاه مشهد به این شهر سفر میکرده است. در همین بُرهه در شهریور ماه 1347 بنا به معرفی وزارت علوم دورة یک ماهة «برنامة عالی مدیریت» را که در گچسر برگزار شده است طی و گواهینامة مربوط را از دانشکدة علوم اداری و مدیریت بازرگانی دانشگاه تهران اخذ میکند (پوشة ش 1، برگ 137. نیز: پوشة ش 3، برگ 54، 65). چند ماه پس از انتقال به وزارت علوم به دانشگاه مشهد منتقل میگردد و به موجب حکم شماره 7652 مورخ 26/8/1347 به سمت «معاون رئیس دانشگاه در امور اداری و مالی» منصوب میشود و بنا به پیشنهاد رئیس و تأیید هیأت امنای دانشگاه مشهد، همزمان ریاست دانشکدة علوم معقول و منقول سابق (الهیات و معارف اسلامی کنونی) را هم به عهده میگیرد[1] (پوشة ش 1، برگ 152 ـ 154). مقارن با آغاز فعالیت رامیار در سمت رئیس دانشکده، شورای دانشکدة علوم معقول و منقول صلاحیت او را برای تدریس تأیید و تدریس 2 ساعت درس «سازمان ملل» را در سال اوّل و 2 ساعت «علوم قرآنی» را در سال چهارم دانشکده به وی محول میکند. از مطالعه و بررسی اسناد و مدارک موجود در بایگانی دانشگاه مشهد به خوبی میتوان دریافت که در سالهای واپسین دهة چهل رامیار کلیدیترین و مؤثرترین مدیر دانشگاه مشهد بوده است. بویژه آنکه وزارت علوم در آن سالها وزارتی نوبنیاد بوده و ارکان و تشکیلات وزارت و دانشگاه تازه در حال شکل گرفتن بوده است.
چنان که در ادامة مقاله خواهیم دید، رامیار پیش از آمدن به وزارت علوم کارهای علمی ارزندهای انجام داده بود که از جمله میتوان از انتشار تاریخ قرآن (تهران، 1346) و فهارس القرآن (تهران، 1345) یاد کرد. بنابراین، با در نظر گرفتن تألیفات مشارٌ الیه، رئیس وقت دانشگاه مشهد[1] و برخی دیگر از مقامات محلّی پیشنهاد انتصاب او را به مقام دانشیاری در میان مینهند.[2] لذا به استناد مصوبه شورای دانشکده و دانشگاه و نیز بنا به تصویب هیأت امنای دانشگاه مشهد (پوشة ش 3، برگ 63)، شورای مرکزی دانشگاهها در یکصد و شصت و یکمین جلسة مورّخ 8/7/1349 «با توجه به سوابق خدمت آموزشی و تألیفات و آثار آقای محمود رامیار» صلاحیت او را برای دانشیاری دانشکدة الهیات و معارف اسلامی دانشگاه مشهد به تصویب رساند[3] (پوشة ش 3، برگ 93؛ پوشة ش2، برگ 12 و 36) و به موجب این تصویبنامه از تاریخ 1/11/1348 به سمت دانشیار گروه آموزشی تاریخ ادیان و مذاهب (ملل و نحل) منصوب شد (پوشة ش 2، برگ 37).
پس از احراز مقام دانشیاری در تاریخ 19/7/1349 با حفظ سمتهای پیشین، مدیریت گروه آموزشی تاریخ ادیان و مذاهب (ملل و نحل) را هم به عهده گرفت (پوشة ش 3، برگ 91). در تاریخ 13/10/1350 از سمت معاونت دانشگاه کناره گرفت. دربارة علّت این کنارهگیری نگارنده در حال حاضر چیزی نمیداند، امّا این را میداند که در طیّ برگزاری کنگرة هزارة شیخ طوسی (28 اسفند ماه 1348 تا سوم فروردین 1349) او با پروفسور مونتگمری وات[1] اسلام شناس اسکاتلندی و استاد دانشگاه ادینبرو[2] و چارلز جی. آدامز[3] اسلام شناس و مدیر مؤسسة تحقیقات اسلامی دانشگاه مک گیل[4] آشنا شده و به فکر افتاده بود برای تحقیق و پژوهش بیشتر به یکی از دانشگاههای معتبر بینالمللی برود و هم از این طریق برای اینکه درسی به حاسدان و بدخواهان بدهد (رامیار، اخلاق انقلابی و اخلاق ساواکی، ص 3) مدرک دکتری (Ph.D.) نیز کسب کند. بنابراین شاید بتوان گفت سبب کنارهگیری وی، دستیابی به فراغت بیشتر و فراهم آوردن مقدّمات این مأموریت علمی بوده است. او برای کسب موافقت اولیای دانشگاه با چنین امری طی نامهای نوشته است: «… برای تأمین آهنگ رشد و پیشرفت در سالهای آینده، ناچار باید از کارهای علمی و تحقیقاتی ملل دیگر نیز بهرهمند گردید و بخصوص شناخت روشهای علمی و آشنایی با شیوههای تحقیقی و آموزشی سایر ملل در پیشبرد برنامهها تأثیر کافی داشته و چنانچه با تعمّق لازم انجام پذیرد، چه بسا منشأ تازهای قرار گیرد. انجام چنین برنامهای ایجاب میکند که از نزدیک با روش کار و نحوة تحقیقات مستشرقان که از قرنها پیش در این زمینهها آثار برجستهای انتشار دادهاند، آشنایی حاصل شود و حتّی برای درک بهترْ دورههای کاملی گذرانده شود» (پروندة موجود در بایگانی دانشکده، بدون برگ شمار). سرانجام او دانشگاه ادینبرو را از نظر قدرت علمی و زمینة مساعد تحقیقاتی قابل قبولتر تشخیص داد و پس از اخذ مأموریت علمی از دانشگاه از تاریخ 1/7/1352 از ریاست دانشکده کناره گرفت و جای خود را به شادروان دکتر علیاکبر شهابی سپرد و خود در پی اهداف پیشگفته عازم اسکاتلند شد. در دانشگاه ادینبرو در بخش مطالعات عربی و اسلامی[1] زیر نظر مونتگمری وات به تحقیق و تحصیل سرگرم شد و پس از تقویت زبان انگلیسی خود، توانست ظرف مدّت 33 ماه (از یکم اکتبر 1974 تا پانزدهم جولای 1977 م.) پژوهش دورة دکتری خود را عرضه و از آن دفاع کند. مدرک تحصیلی وی که تحت شماره 5040 مورخ 30/5/2536 (= 1356) در وزارت علوم ارزشیابی گردید، «دکتری در فرهنگ عربی و اسلامی» شناخته شد (پروندة رامیار محفوظ در بایگانی دانشکده، بدون برگ شمار). موضوع تحقیق دکتری وی عبارت بود از:
گفتنی است که در طی اقامت در ادینبرو برای مدّتی کمتر از دو ماه نیز به دعوت چارلز جی. آدامز مدیر مؤسسة مطالعات اسلامی دانشگاه مک گیل[3] به شهر مونترال (کانادا)[4] سفر کرد (میتا ژوئن 1974) و علاوه بر ارائة سمینار دربارة فرهنگ ایرانی، دانشجویانی را که دربارة شیعه تحقیق میکردند راهنمایی کرد (همان جا. نیز: پوشة ش 3، برگ 242). پس از اتمام تحصیل و تحقیق در تابستان 1356 برای ادامة خدمات آموزشی و پژوهشی به دانشگاه مشهد بازگشت. در مهر ماه همان سال به عضویت هیأت مدیرة مؤسسة چاپ و انتشارات دانشگاه درآمد و به سمت مدیر عامل آن مؤسسه منصوب گشت (پوشة ش 3، برگ 280 و 281). چند روز پس از آن نیز به عضویت شورای انتشارات دانشگاه درآمد (پیشین، برگ 283). امّا چند ماه بعد، یعنی در تاریخ 20/3/1357، از سمت مدیر عاملی مؤسسة سابق الذکر کناره گرفت (پیشین، برگ 306) در تاریخ 5/2/1358 به استناد تحصیل دانشنامة دکتری و کتابها و مقالاتی که انتشار داده بود و به موجب رأی یکصد و نودمین و یکصد و نود و چهارمین جلسة هیأت ممیزة دانشگاه به مقام استادی ارتقاء یافت (پوشة ش 2، برگ 43؛ پوشة ش 3، برگ 362). امّا چند ماه بعد به موجب تصمیم نسنجیدة یک هیأت سه نفر در دانشگاه از تاریخ 11/9/1358 به افتخار بازنشستگی نایل آمد (پروندة محفوظ در دانشکده، بدون برگ شمار). پس از بازنشستگی به تهران کوچید و در فاصلة بازنشستگی تا شدّت گرفتن بیماری توانست ویرایش دوم کتاب تاریخ قرآن را تسلیم ناشر کند (نک: دنبالة مقاله). استاد در سال 1363 پس از شدّت گرفتن بیماریاش برای معالجه به بریتانیا رفت. امّا معالجات مؤثّر واقع نشد و در بیستم شهریور ماه همان سال در همان جا درگذشت. جنازهاش را در شهر ادینبرو (مرکز اسکاتلند) در گورستان مسلمانان به خاک سپردند (محمدخانی، ص 33). پس از مرگ کتابخانة غنی و ارزشمند او به کتابخانههای دانشگاهی اهدا گردید. در نتیجه بخشی از کتابهای او را به کتابخانة دانشکدة الهیات دانشگاه مشهد و بخشی را به کتابخانة دانشکدة الهیات دانشگاه تهران و بخشی را هم به کتابخانة دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد منتقل کردند.
در این جا بایسته است یک نکتة دیگر را روشن سازد. میدانیم که وجه بارز کار رامیار قرآن پژوهی است و به همین سبب نیز او در میان اهل علم به صفت یک قرآن پژوه شناخته میشود. در حالی که دیدیم تحصیلات رسمی و دانشگاهی او «علوم قرآنی» یا «مطالعات قرآنی» به مفهوم دقیق کلمه نبوده است. اصولاً در آن سالها رشتة علوم قرآنی هنوز به عنوان یک رشتة مستقل در دانشگاهها دایر نشده بود. پس باید پرسید: رامیار علوم قرآنی را پیش چه کسی تتلمذ کرده بود؟ راقم این سطور روزی این پرسش را با استاد سید جلالالدین آشتیانی در میان نهاد. استاد ـ که خداوند شفایش دهاد ـ گفت: او در تهران پیش سید محمد فرزان درس خوانده بود. بعدها که بیشتر دقّت کردم دیدم رامیار خودْ در آثارش بارها به استفاضه از آن دانشور «فرخنده خصال» تصریح کرده است (مثلاً نک: فهارس القرآن، ص 620؛ تاریخ قرآن، چاپ اول، ص 3، 12؛ چاپ دوم، ص 42، 378، مقدمه، ص چهارده) و دیگران هم این نکته را در آثارشان باز گفتهاند (از جمله نک: خرمشاهی، قرآن شناخت، ص 318؛ جعفری، 2/844). شاید بیفایده نباشد که بخشی از جملات صمیمانهای را که رامیار در مقام قدرشناسی و سپاسگزاری از استاد خویش از خامه جاری ساخته است در این جا نقل کند. او در مقدمة ویرایش دوم تاریخ قرآن مینویسد: «… در این جا بیاختیار به یاد علاّمة فقید مأسوف علیه مرحوم سید محمد فرزان ـ طاب ثراه ـ میافتم و دلی پر درد مییابم … مردی گرانمایه و گوهری ناشناخته بود. محضری گرم و تابشی فزاینده داشت. نخستین بار که این کتاب نوشته شد طی ساعتهای دراز بر او خوانده شد. جز کلمات گرم و تسلّی دهنده و تشویقآمیز چیزی از او نشنید … آن مرحوم چشمهای فیض بخش بود که هرگز آسودگی نمییافت»[1] (ص سیزده ـ چهارده).
یکی از جنبههای شخصیّت رامیار که مغفول مانده و کمتر به آن پرداختهاند، این است که او در دهة سی از پیروان صمیمی رهبر نهضت ملّی ایران دکتر محمد مصدق (1261 ـ 1346) بود[1] و قبل از کودتای 28 مرداد از کلیة فعل و انفعالات داخلی مجلس شورای ملّی اطلاع کامل داشت و در فعالیتهای سالهای بعد از کودتا با هواداران نهضت ملّی ایران صمیمانه همکاری و با برخی از روزنامههای طرفدار نهضت ارتباط داشت (حجازی، ص 145). او که به علّت اشتغال در مجلس با دکتر سید علی شایگان[2] ارتباط و آشنایی نزدیک داشت، پس از کودتا و زندانی شدن شایگان و آزادی او از زندان همچنان رابطهاش را با او حفظ کرده بود (همو، ص 170).
«رامیار قامتی میانه بالا و لاغر و صورتی مهتابی رنگ و چشمانی زاغ و قیافهای مظلوم و آرام داشت و با لحنی ملایم و مهربان صحبت میکرد» (جعفری، 2/845). او مردی سخاوتمند[3]، بلند نظر، آیندهنگر، کاردان (ضیاء شهابی، گفت و گو با نگارنده) ، آداب دان، منضبط و مشوّق نوخاستگان بود (صانعی، گفت و گو با نگارنده). افزون بر اینها، از فروتنی و صداقت و قدرشناسی نیز بهرة کافی داشت. مقدمة چاپ دوم تاریخ قرآن او شاهد صادق مدّعاست (صفحه نُه تا پانزده). او با داشتن چنین روحیهای و نیز با استفاده از نفوذ و اقتدار معنوی و قدرت والای علمی طی نزدیک به پنج سال ریاست دانشکدة الهیات و سه سال معاونت دانشگاه، خدمات ارزشمندی به این دانشکده کرد که باید در پروندة حسنات او ثبت گردد. این خدمات بطور فشرده بدین شرح است:
الف ـ به کوشش او ساختمان مجلّل و آبرومندی در اراضی دانشگاه مشهد برای دانشکده ساخته و با مرغوبترین امکانات تجهیز شد. این ساختمان که جزو تاریخ و هویت دانشکده است هم اکنون نیز مورد استفاده است. بنابراین، دانشکدة الهیات نخستین دانشکدهای بود که در اراضی دانشگاه بنا گردید و دیگر دانشکدهها به مرور ساخته شد و به این مکان انتقال یافت.[1]
ب ـ خدمت دیگر آن مرحوم که به جرأت میتوان گفت در آن روزگار از وجیهترین اقدامات در دانشگاه بود، برگزاری کنگره با شکوه هزارة شیخ طوسی (د. 460 هـ .ق.) متکلّم، فقیه، محدّث، مفسّر و رجال شناس شیعه و بنیاد گذار حوزة علمی نجف است. استاد ما آقای محمد واعظزاده که خود دبیر این کنگره بود، در این باره نوشته است: «ابتکارات جناب آقای دکتر رامیار در نظم کنگره مؤثر و راهنمای بنده بود» (یادنامة شیخ طوسی، ج 3، ص 888. نیز نک: ص پانزده، 861، 887).
ج ـ گام دیگر آن مرحوم تأسیس بخش خطّی کتابخانة دانشکده بود. او کتابخانة شادروان حاج عبدالحمید مولوی[2] را که شامل کتب خطی نفیسی بود خرید و پس از آن نیز به تدریج نسخههایی بر آن افزودند. [1] این بخش از کتابخانه امروزه به کلّی فراموش شده و مورد بیتوجهی است.
د ـ بالاخره خدمت دیگر آن استاد دور اندیش تأسیس نشریة پژوهشی دانشکده است. (رامیار، «سرمقاله»، ش 1، ص 8). او این کار را در سال 1347، یعنی در آغاز ریاستش، با ترغیب و تشویق تنی چند از استادان از جمله استاد واعظزاده انجام داد و در آغاز کار سردبیری آن را به استاد واعظزاده واگذار کرد (دربارة شرح خدمات رامیار نک: واعظزاده، «گزارشی از آغاز تأسیس نشریة دانشکدة الهیات تا به امروز»، ص 7 ـ 8؛ همو، «سخنرانی در جشنوارة پنجاهمین سال تأسیس دانشگاه مشهد»، ص 28). اهمیت تأسیس این نشریه از آن روست که در روزگاری پایهگذاری شد که نشریات پژوهشی در این عرصه به ندرت وجود داشت. بنابراین، با استقبال دانشوران و اهل علم رو به رو شد. برای مثال استاد احمد آرام پس از مطالعة نخستین شماره در نامهای به رامیار نوشت: «امّا نشریه، الحق نسبت به سایر آثار چاپی دانشگاه مشهد مزایای فراوان دارد و این البته به همّت جناب عالی بوده است» (آرام، «نامة انتقاد و تقدیر»، ص 225).[2]
او ـ همچنان که سنّت مراکز علمی است ـ گاهی استادان بنام را برای افاده و سخنرانی به دانشکده دعوت میکرد. مجتبی مینوی تهرانی (نک: مجتبی مینوی، «باطنیة اسماعیلیه»، نشریة دانشکدة الهیات، ش 3، تابستان 1351، ص 1 ـ 39)، مرتضی مطهری و سید محمد حسینی بهشتی (شهادت 1360) از زمرة کسانی بودند که به دعوت او در دانشکده سخن راندهاند. افزون بر این، او خود نیز گاهی برای استادان و دانشجویان سخن میراند. برای مثال، نگارنده در سال تحصیلی 57 ـ 56 (به گمانم در بهار 1357) در تالار اجتماعات دانشکدة ادبیات سخنرانی او را زیر عنوان «شیعه مذهب تلاش» استماع کرده است.
نکتة دیگری که باید در این جا بدان پرداخت این است که رامیار در دانشگاه محسود کسانی بوده است که به قول طه حسین «خود کاری نمیکنند و از اینکه دیگری کاری کند آزرده میشوند». اینان که موفقیتهای علمی و خدمات فرهنگی پیاپی رامیار را میدیدند به جای اینکه به خود بیایند و کاری کنند به او رشک میبردند و مثلاً به بهانة اینکه رامیار دانشنامة دکتری ندارد، این جا و آن جا اسباب آزردگی خاطر او را فراهم میآوردند.[1] ظاهراً در نتیجه یا در جهت همین آزارهای روانی است که در تاریخ 26/12/1350، یعنی اندکی پس از کنارهگیری وی از معاونت دانشگاه، معاونت وقت آموزشی و پژوهشی دانشگاه به رامیار نامه مینویسد و از او میخواهد که «یک نسخه فتوکپی دیپلم دکترای علوم سیاسی خود را برای ضبط در پرونده به دانشگاه ارسال» کند و رامیار بیدرنگ پاسخ میدهد که «کلّیة مدارک لازم در پرونده استخدامی مضبوط است» (پرونده رامیار، محفوظ در بایگانی دانشکدة الهیات، بدون برگ شمار). با پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 1357 این قبیل کسان فرصتی یافتند تا با سوء استفاده از خشم انقلابی مردم حسّ حسادت یا دشمنی خود را ارضاء کنند. لذا با نوشتن و پراکندن نامههایی بینام و نشان و آکنده از اتهامات بیپایه کوشیدند به اعتبار وی لطمه بزنند. فشار روحی و روانی این اتّهامات در آن ایّام به حدّی بوده است که او ناگزیر در بیانیهای بدان پاسخ میگوید. برای آنکه فضای سنگین آن روزها را به تصویر بکشاند، لازم میبیند بخشی از آن بیانیه را در این جا نقل کند:
«مثلاً اگر کسی به من اتّهام بزند که تو هشت سال پیش، وقتی به دانشگاه آمدی لیسانس معقول بودی. میتوانم جواب بدهم که نخیر، من لیسانس معقول نبودم. بلکه لیسانس علوم منقول و علوم تربیتی و علوم سیاسی داشتم و دکترای علوم سیاسی را هم در دانشگاه تهران گذرانده بودم. مدارکش هم در پروندة استخدامیم هست. بعد هم که بر خلاف گفتة تو، برای اینکه درسی به امثال تو بدهم، از یکی از معتبرترین دانشگاههای دنیا Ph.D. گرفتهام، به جای اینکه از تبصرة 1 مادة 13 آئیننامة هیأت ممیزه استفاده کنم که کار را بسیار آسان کرده است.
و یا اگر گفت: “بدون داشتن هیچ اثر علمی” (کذا) به دانشگاه منتقل شدی، جوابش استهزاء است. البته میتوانم اضافه کنم که سالها پیش فهارس القرآن از من به عربی و فارسی (در اسفند سال 1345) از طرف بنگاه امیرکبیر در تهران به نفیسترین صورتی چاپ شده. و این اثر به عنوان یک مرجع مطمئن در مؤسّسات علمی جهانی مورد مراجعه است و یا تاریخ قرآن[1] (که بیگفت و گو در زمینة خود به زبان فارسی بینظیر است) در سال 1346 از طرف بنگاه نشر اندیشة تهران منتشر شده است. (و بعد هم که دهها مقاله و رساله چاپ شده و هم اکنون هم به کوری چشم اینها دو کتاب زیر چاپ دارم).
و یا اگر کافر ماجرائی کرد و تهمت زد که دانشیاری تو فقط با موافقت هیأت ممیزه و هیأت امناء بوده است، جوابش بسیار آسان است که در آن موقع هیأت ممیزهای نبود که حالا این را وسیلة حمله بدان هیأت قرار بدهی. نخیر، با تصویب هیأت امناء و شورای دانشکده و گروه منتخب شورای دانشگاه (به جای هیأت ممیزه)، و خود شورای دانشگاه، و بعد از همة اینها با تصویب شورای مرکزی دانشگاهها بود. گذشته از اینها، هر زمانی و هر دانشکدهای مقتضیاتی دارد و حساب دانشکدة الهیات را به دلایلی از سایر حسابها جدا داشتهاند.
ملاحظه فرمایید که میشود تا این جا بعضی چیزها را با مدرک و دلیل جواب داد. سوابقش هم در پروندههای امر موجود است. اما اینکه همین طوری و به طور کلّی بگوید که در قراردادهای ساختمانی حیف و میل کرده، این را دیگر چه میشود جواب داد. طبق اصول موضوعه “البیّنةُ للمدّعی” اثبات هر امری با مدّعی است. امّا این جا که مدّعی شناخته شده نیست. مدّعی خنّاسی است که در پس پردة بینام و نشان پنهان شده و در دل مردم وسوسه میاندازد. تازه، ادّعا هم روشن نیست که جواب داده شود. همین قدر کلّی میگوید که حیف و میل شده است. آخر کجا؟ کی؟ … خیر آقای بسیار محترم! نه تنها در دورة من حیف و میلی نشد. بلکه دقّت من در حدّ اعلای توانایی و در مرز وسواس بود و بدون گفت و گو به هیچ وجه با دورههایی که به سکوت گذراندهاید قابل مقایسه نیست» (اخلاق انقلابی و اخلاق ساواکی، ص 3 4).
باری، استاد فرزانة ما در حالی به مقام بازنشستگی نایل آمد و با دانشکدهای که خشت و گِلش را خود فراهم ساخته بود خداحافظی کرد که مدّعیان و رقیبان فضای سهمگین و سنگینی بر ضدّش به وجود آورده و اسباب رنجش خاطرش را فراهم ساخته بودند.
چنان که دیدیم رامیار تنها کمتر از ده سال از مجموع 35 سال سنوات خدمت خود را در دانشگاه سپری کرده و نیمی از این مدّت هم به کارهای مدیریتی اهتمام داشته است، با این حال کارنامة علمی او بسی پر برگ و بار است. البته چنان که خواهیم دید اهمّ این آثار را پیش از انتقال به دانشگاه و در همان سالهایی که کارمند مجلس بوده است تألیف و تصنیف و ترجمه کرده است. اینک ما آثار او را در دو بخش شاملِ کتابها و مقالات به ترتیب تاریخ انتشار بررسی میکنیم:
3 ـ 1 ـ 1. فهارس القرآن (فهرست نامة قرآن)، چاپ اول، مؤسسة انتشارات امیرکبیر، تهران، 1345، 1040 صفحه (608 صفحه متن قرآن + 432 صفحه فهارس).
از گذشتههای نسبتاً دور عالمان و قرآن پژوهان برای یافتن سریع و آسان آیات و نیز برای دستیابی به موضوعات و مطالب نهفته در قرآن مجید فهرستهایی تدوین کردهاند. این فهرستها که با روشها و سلیقههای گوناگون تنظیم شده روز به روز راه کمال پوییدهاند تا جایی که امروز محقّقان به کمک برخی از این فهرستها میتوانند مطلوب خود را با صرف کمترین وقت در قرآن بیابند.[1]
رامیار نیز دو فهرست دقیق برای قرآن تنظیم کرده است:
یکی کشف الآیات الفبایی یا «فهرس الالفاظ» (فهرست کلمات) که در مطبوعات فارسی سابقه نداشته و با ذوق و طبع فارسی زبانان و قرآن پژوهان ایرانی سازگارتر است. «در این فهرست کلمه به همان صورتی که نوشته میشود ضبط گردیده است. دیگر برای یافتن کلمه در این فهرست احتیاج به دانستن ریشه و اشتقاق و مادّه و اصل کلمه نیست». بنابراین، مثلاً برای یافتن آیهای که در آن کلمة «مُصَیْطِر» به کار رفته است باید به باب «میم» رجوع کرد نه به مادة «سطر». ایضاً برای یافتن کلمة «مُدَکِّر» حرف «میم» را باید در نظر گرفت؛ نه مادّه «ذکر» را. نتیجه اینکه رامیار برای محقق فارسی زبان راه آسانتری پیش پا نهاده است (برای آگاهی از جزئیات مشخصّات فهرست کلمات رامیار نک: فهارس القرآن، ص 614 ـ 617).
کار دوم رامیار تنظیم فهرس المطالب (فهرست مطالب) است که در واقع کامل کنندة کار پیشنیان بویژه فهرست حاجی علیخان اعتماد السلطنه است.[1] این فهرست در 33 فصل سامان یافته و شامل بیش از 1500 موضوع و مطلب است (رامیار، فهارس القرآن، ص 620). مدخلهای این فهرست هم به زبان عربی است. مثلاً برای یافتن «خویهای پسندیده» در قرآن باید به مدخل «الاخلاق الحمیده» و برای آگاهی از «خویهای ناپسند» به مدخل «الاخلاق الذمیمه» رجوع کرد. خلاصه این کار هم «خالی از تازگی و کمال نسبی نیست» (رامیار، پیشین، ص 619). فهرست مورد گفت و گو نخستین بار به ضمیمة قرآن سلطان عبدالحمید مکتوب به خطّ زیبای مصطفی نظیف (قَدِرْغَه لی) به همّت انتشارات امیرکبیر (تهران، 1345) انتشار یافت.[2] امّا بعدها همراه با چاپهای دیگری از قرآن نیز منتشر شد. از جمله به توسط مؤسسة انتشارات صابرین (تهران، 1363) همراه با قرآن کریم به کتابت عثمان طه.
سرانجام گفتنی است که رامیار در تهیه و تدوین این فهرستها نیز از راهنماییها و دستگیریها و به تعبیر خودش «از مهربانیها و عنایات خاصّة» علاّمه سید محمد فرزان بهرهمند بوده است (رامیار، پیشین، ص 620؛ همو، تاریخ قرآن، چاپ اول، ص 3).
3 ـ 1 ـ 2. تاریخ قرآن، ویرایش اول، نشر اندیشه، تهران، 1346، 384 صفحه؛ ویرایش دوم، مؤسسة انتشارات امیرکبیر، تهران، 1362، شانزده صفحه فهرست و مقدمه + 823 صفحه.
با آنکه هر کدام از آثار رامیار در نوع خود اثری ارزشمند به حساب میآید، امّا بیگمان تاریخ قرآنِ او در میان آثار همگِن از جایگاه ویژه و والایی برخوردار است. از این رو دربارة این کتاب قدری به شرح سخن خواهد گفت.
در آغاز باید دانست که «تاریخ قرآن» مجموعهای از دانشهای قرآنی است که به شناخت و سرگذشت متن قرآن و کتابت وحی و جمع و تدوین این کتاب وحیانی مربوط میشود. به دیگر سخن موضوع تاریخ قرآن «شناخت متن و صورت قرآن است نه محتوای آن» (خرمشاهی، «فصلی نوین …» ص 641. نیز نک: همو، «تاریخ قرآن»، ص 123). با آنکه از روزگاران قدیم مباحث مربوط به تاریخ قرآن همواره در کتابهای علوم قرآنی و مجموعههای حدیثی مطرح بوده است؛ امّا «تاریخ قرآن» اصطلاحی نسبتاً جدید است و شاید وضع آن از سوی اسلام شناسان و قرآن پژوهان غربی باشد. چون در کتابهای کلاسیک علوم قرآنی چون مقدّمتان فی علوم القرآن، البرهان فی علوم القرآن اثر زرکشی و الاتقان فی علوم القرآن اثر سیوطی چنین تعبیری به چشم نمیخورد.
در دوران جدید تحقیقات تئودور نلدکه[1] (1836 ـ 1930 م.) خاورشناس آلمانی نقطة عطفی در شناخت و نگارش تاریخ قرآن[2] است. او اثر معروف خود تاریخ قرآن را در سال 1860م. انتشار داد. این اثر بعدها با همکاری شوالی[3] و دیگران مورد بازنگری قرار گرفت و در فاصله سالهای 1909 تا 1938 م. در لایپزیک دوباره انتشار یافت. تحقیقات خاورشناسان در زمینة تاریخ قرآن غیرت و همت مسلمانان را به جنبش درآورد. در نتیجه ابو عبدالله مجتهد زنجانی محقق نامدار ایرانی (1309 ـ 1360 ق.)
تاریخ القرآن خود را در 80 صفحه به سال 1935م. در قاهره انتشار داد. این اثر کم حجم ولی قابل توجه به خامة ابوالقاسم سحاب به فارسی ترجمه شد و در سال 1317 ه . ش. انتشار یافت. حدود 30 سال بعد تقریباً بطور همزمان دو کتاب با این عنوان انتشار یافت: یکی تاریخ القرآن اثر عبدالصبور شاهین (قاهره، 1966م.) به عربی؛ دیگری تاریخ قرآن اثر رامیار (تهران، 1346) به فارسی (خرمشاهی، «تاریخ قرآن»، ص 123 ـ 124، همو، «فصلی نوین …»، 639؛ رامیار، تاریخ قرآن، چاپ دوم، صفحة ده). رامیار که در تألیف و تصنیف این کتاب همواره از راهنماییها و آرای انتقادی و ارشادی علاّمه سید محمد فرزان (1273 ـ 1349) بهرهمند بود (رامیار، تاریخ قرآن، چاپ اول، ص 3، 12؛ چاپ دوم، صفحة چهارده، 42، 378. نیز: خرمشاهی، قرآن شناخت، ص 318)، از انتشار کتاب مزبور کامیاب و سربلند بیرون آمد و اثر او با استقبال و تحسین اهل دانش رو به رو گشت. برای نمونه استاد احمد آرام پس از دریافت نخستین شماره از نشریة دانشکدة الهیات در نامهای به او نوشت: «اتفاقاً به همین تازگیها مفصّل کتاب تاریخ قرآن بسیار نفیس از هر جهتِ سرکار را خوانده و لذّت برده بودم، و به همین جهت بسیار خوشوقتم که فرصتی پیش آید تا بتوانم به جناب عالی برای نوشتن چنین اثر گرانبها تبریک بگویم» (آرام، «نامة انتقاد و تقدیر»، ص 225). این کامیابی از این روست که مؤلّف در این کتاب «دانش و روش، عقل و نقل، روح ایمان و روحیة انصاف و انتقاد علمی و شیوة تحقیق قدیم و جدید را با هم جمع کرده است» (خرمشاهی، «فصلی نوین …»، ص 640).
پس از انتشار چاپ اول، مؤلّف از تحقیق و پژوهش باز نایستاد. بلکه به جست و جو و کاوش ادامه داد تا آنکه پس از 15 سال چاپ دوم کتاب را با تجدید نظر و افزایش بسیار با حجمی بیش از دو برابر حجم چاپ اوّل در دسترس قرآن پژوهان قرار داد. پارهای از مزایا و محسنات کتاب مورد بحث که در دومین دورة کتاب سال جمهوری اسلامی ایران بهترین کتاب سال شناخته شده (کیهان فرهنگی، بهمن 1363، ص 40) بطور خلاصه از این قرار است:
«1. استواری اسلوب و دقّت در انتخاب منابع و نیز شمّ انتقاد و انصاف علمی مؤلّف و روش دانی او که بین عقل و نقل و روایت و درایت و دانش و روش تلفیق شایان توجّهی به عمل آورده است؛ 2. فراوانی، اصالت و دست اوّل بودن منابع و مستندات کتاب؛ 3. سنجیدگی، تبویب و تدوین مطالب؛ 4. نثر شیوای کتاب که از هر گونه تعقید و ابهام به دور و از لفّاظی و انشا نویسی فارغ است»[1] (خرمشاهی، پیشین، ص 654).
دریغا که این اثر گرانبها به عربی ترجمه نشده و از این رو در جهان اسلام ناشناخته مانده است!
3 ـ 1 ـ 3. الفهرست (تصحیح)، اثر شیخ الطائفه ابو جعفر محمد بن حسن طوسی (385 ـ 460 هـ . ق.)، به تصحیح الویس اسپرنگر[2] و مولوی عبدالحق و مولوی غلام قادر، به کوشش محمود رامیار، دانشگاه مشهد، 1351، 15 صفحه مقدّمه + 384 صفحه متن + 160 صفحه فهارس.
عالمان و محدثان متقدّم شیعه کتابهایی تألیف کردهاند که به آنها «فهرست» میگویند. آنان در این کتابها نام نویسندگان و نوشتههایشان را ثبت کردهاند. خواه این نوشتهها منظّم و مرتّب یا حاوی آرای خاص نویسنده باشد (مصنَّف) و خواه بدون ترتیب و تبویت و فقط شامل روایت باشد (اصل). فهرست طوسی نیز یکی از اهمّ کتابهایی است که در آن اصول و مصنّفاتِ اصحاب ائمه (ع) و راویان امامی معرّفی شده است. این فهرست که در آن بیش از 900 تن از نویسندگان عمدتاً شیعه و در حدود 2000 عنوان کتاب معرفی شده است، در زمینة رجال شناسی اهمیت خاصّی دارد و در واقع یکی از چهار کتاب مهمّ رجال شیعه شناخته میشود. فهرست طوسی از همان آغاز تدوین با اقبال عظیم اهل فنّ رو به رو شد و به همین جهت نسخ خطّی فراوانی از آن در دسترس است.
این فهرست را نخستین بار الویس اسپرنگر با همکاری مولوی عبدالحق و مولوی غلام قادر به سال 1853م. در هندوستان به چاپ رسانید. بعدها در سال 1356 هـ . ق. این فهرست به همّت سید محمدصادق بحر العلوم در نجف نیز انتشار یافت.
نسخة مورد بحث ما تکثیری است از همان نسخة چاپ اسپرنگر و همکارانش. رامیار نسخهای از چاپ مزبور را با تلاشها و کمک استاد محمد واعظزاده در کتابخانة آقای سید محمدعلی روضاتی در اصفهان یافته و آقای روضاتی نیز با سماحت و سعة صدر نسخه را برای چاپ در اختیار گذاشتهاند. رامیار برای تأمین فایدة بیشتر بر آن نسخه هفت فهرست به شرح افزوده است:
1 ـ فهرست اسامی؛
2 ـ فهرست کنیهها؛
3 ـ فهرست القاب و انساب؛
4 ـ فهرست موالی؛
5 ـ فهرست الفاظ و اصطلاحاتی که بر جرح و تعدیل دلالت دارد؛
6 ـ فهرست امکنه؛
7 ـ فهرست کتب.
یکی از ویژگیهای بارز چاپ اسپرنگر این است که رساله نضد الایضاح را در پاورقی ضمیمه دارد. این رساله تألیف ملا محمد بن ملا محسن فیض کاشانی از علمای امامیه در اوایل قرن دوازدهم هجری است که به «علم الهدی» ملقّب بوده است (برای آگاهی بیشتر دربارة فن فهرست نویسی و اهمیت آن نک: رامیار، مقدمه بر الفهرست، ص 5 ـ 15؛ واعظزاده، «تحقیق دربارة کتاب کافی»، ص 18 به بعد).
3 ـ 1 ـ 4. بخشی از نبوت اسرائیلی و مسیحی، بینا، مشهد، آبان 1352 ش، هفت صفحه فهرست و مقدمه + 240 صفحه.
در ادیان ابراهیمی (یهودیت، مسیحیت و اسلام) برخی باورها مانند عقیده به خدای شخصی Personal و نبوت و … وجود دارند که همانندیهای فراوانی بین آنها میتوان پیدا کرد. مع الوصف، با بررسی دقیقتر متون مقدس این سه دین میتوان از تفاوتهای آشکار میان عقائدشان پرده برداشت. نبوت از جملة این امور است. در اسلام، نبوت از چنان جایگاهی برخوردار است که جزء اصول دین در شمار میآید. اما هنگامی که به مطالعة متون مقدس یهود (عهد عتیق و تلمود) و متون مقدّس مسیحیت (عهد عتیق و عهد جدید) میپردازیم، میبینیم که تفاوت در دیدگاههای این سه دین در نبوّت چنان است که حتی گاه میتوان گفت که فقط در لفظ اشتراک دارند. شادروان دکتر رامیار با تفطّن به این مسئلة مهم به کند و کاو در این مفهوم در دو دین یهود و مسیحیت پرداخته است. البته رامیار این مباحث را نخست در قالب چند مقاله در نشریة دانشکدة الهیات مشهد طرح کرده بودند که این کتاب حاصل کنار هم قرار گرفتن آن مقالات است.[1] چنان که از مقدمة کتاب بر میآید ایشان طرحی را با عنوان «تاریخ نبوت پیش از اسلام» در نظر داشتهاند که این کتاب گامهایی در راه نیل به آن مقصود بوده است.[2]
3 ـ 1 ـ 5. در آستانة سالزاد پیامبر، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، تهران، 1358؛ چاپ سوم، 1366، 303 صفحه.
در آستانة تولّد رسول خدا (ص) حوادثی پیش آمد. قمستی از این حوادث را که به حقیقت مژدة تولّد پیامبر خاتم (ص) بود «ارهاصات»[1] میگویند. در قرآن مجید به برخی از این حوادث از جمله سیل عَرِم (سبأ، آیة 16)، اصحاب اُخْدود (بروج، آیة 4) و اصحاب فیل (فیل، آیات 1 ـ 5) اشارتهایی رفته است. تصادفاً پای ایرانیان نیز بدین وقایع کشانیده شده و همین حوادث موجب آن گردیده است که ایرانیان روانة عربستان شوند و بعدها در صدر اسلام و به روزگار پیامبر اکرم (ص) کمر به خدمت او بندند و منشأ خدمات ارزندهای شوند.
در این کتاب حوادثی که در آستانة میلاد رسول خدا (ص) پیش آمد، به خصوص آنچه در رابطه با میلاد پیامبر در جنوب عربستان گذشت و به ورود ایرانیان بدان خطّه انجامید با استناد به متون و اَسناد و سنگ نبشتهها و مدارک متقن تاریخی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است (ص 3 ـ 5).
3 ـ 1 ـ 6. در آستانة قرآن (ترجمه)، نوشته رژی بلاشر، چاپ اول، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1359، چاپ دوم، 1365، 326 صفحه.
یکی از زمینههایی که مستشرقان از دیرباز در آن کار کردهاند، شناخت قرآن مجید و علوم قرآنی است. امروزه در این باره کتابهای چشمگیری وجود دارد. برگرداندن این نوع کتب به زبانهای اسلامی، حداقل این فایده را دارد که از طرز نگاه غربیان به کتاب و آیین مقدّس خود و از نحوة برخورد آنان و استدلال و استنتاج ایشان آگاه میشویم و چه بسا که این آگاهی در روش علمی ما نیز مفید افتد (رامیار، مقدمة در آستانة قرآن، ص 1 ـ 2).
یکی از خاورشناسانی که دربارة قرآن و زبان و ادبیات عربی کارهای قابل توجهی انجام داد رژی بلاشر (1900 ـ 1973 م.) اسلام شناس فرانسوی است.[1] یکی از کارهای بلاشر ترجمة او از قرآن به زبان فرانسه است که نهایت تلاش را به کار برده تا در سر حدّ اعتدال و در کمال فصاحت باشد. بطوری که ترجمة او یکی از بهترین ترجمههای قرآن به زبانهای اروپایی شناخته شده است. این کار او مقدّمهای در تاریخ قرآن داشت که بعدها به صورت کتابی مستقل درآمد. بلاشر با انتشار این اثر توانست تاریخی زنده از قرآن مجید را در اختیار خوانندة فرانسوی بگذارد. در این کار او بیشتر بر کار معروف نلدکه در تاریخ قرآن تکیه داشت که بعدها به دست شاگردش شوالی و دیگران توسعه یافت. روی هم رفته بلاشر را در این اثرش موفّق ارزیابی میکنند. سالها کار و مطالعة مستمر در زمینة مطالعات اسلامی و عربی به او چنان تبحری بخشیده که اثرش برای یک خوانندة شرقی نیز خالی از فایده نیست. از یک طرف مسائلی مطرح میشود که حاوی اطلاعات بسیار جالب توجّهی است و از طرف دیگر، روش کار یک غربی را در علوم اسلامی، نحوة طرح مسائل، نوع مواجهه با مطالب، طرز مراجعه به مدارک و بالاخره نتیجهگیری و استنباطهای شخصی او را نشان میدهد. همة اینها که به نحو بارزی در کار بلاشر منعکس است میتواند برای یک شرقی در خور توجّه خاص قرار گیرد.
با عنایت به این نکات و ویژگیها رامیار مناسب میبیند تاریخ قرآن بلاشر را ترجمه کند و در دسترس فارسی زبانان بگذارد. ترجمة کتاب مربوط است به سال 1345ش./1966م. یعنی زمانی که رامیار هنوز به دانشگاه نیامده بود. در آن سال او در «خانة بینالمللی شهر دانشگاهی پاریس» به کمک یکی از دوستانش دست به کار ترجمة این کتاب میشود.[1] اما چاپ آن به دلایلی که رامیار آن را توضیح نمیدهد به تعویق میافتد. تا آنکه در واپسین سالهای خدمت دانشگاهی به گفتة خودش به سراغ «مشتی ورق پارة» به جای مانده از سالهای گذشته میرود. در میان آن اوراق این ترجمه را برای نشر شایستهتر میبیند و تصمیم به آمادهسازی آن میگیرد. آنچه را از دستبرد زمانه محفوظ مانده بود با اصل تطبیق میدهد و اصلاح میکند. آنچه را گم شده بود دوباره تهیه میکند. هر جا هم که لازم بود یادداشت و تعلیقهای بر آن میافزاید. بدین سان کتاب را به محافل قرآن پژوهی فارسی زبان روانه میسازد (رامیار، مقدمة در آستانة قرآن، ص 2 ـ 7). غافل نباید بود که رامیار در این کتاب پارسی گردانِ صرف نیست؛ بلکه او سطر به سطر و بند به بند بر سخنان بلاشر تعلیقه مینگارد. در این تعلیقهها او گاه آرای این خاورشناس را نقد میکند. گاه ابهامی را از ذهن خواننده میزداید و گاهی نیز به دفاع از تشیع به پا میخیزد (مثلاً نک: ص 12، 16، 37 ـ 39، 42، 210، 305 به بعد).
3 ـ 2 ـ 1. «شورای دولتی فرانسه»، مجلّه حقوقی، وزارت دادگستری، ش 2 و 3، تهران، بهمن و اسفند 1345. به گمان نگارنده این مقاله ره آورد همان مأموریت مطالعاتی به اروپا بوده است (پرونده، پوشة ش 3، برگ 55).
3 ـ 2 ـ 2. «صُبّیها، صابئین»، نشریة دانشکده علوم معقول و منقول مشهد، ش 1، 1347، ص 154 ـ 169.
3 ـ 2 ـ 3. «میراث از یاد رفته»، نشریة دانشکدة الهیات و معارف اسلامی مشهد، ش 2، بهار 1351، ص 1 ـ 5.
3 ـ 2 ـ 4. «نزاع در فقه و سنّت و انتقادی علمی در قرن دوم هجری»، شیخ محمد الخضری بک، ترجمة محمود رامیار، نشریة دانشکدة الهیات و معارف اسلامی مشهد، ش 3، تابستان 1351، ص 165 ـ 184.
3 ـ 2 ـ 5. «نزاع دربارة قیاس و رأی و استحسان»، شیخ محمد الخضری بک، ترجمة محمود رامیار، نشریة دانشکدة الهیات و معارف اسلامی مشهد، ش 4، پاییز 1351، ص 139 ـ 159.
3 ـ 2 ـ 6. «طلب و امانت بیرونی»، نشریة دانشکدة الهیات و معارف اسلامی مشهد، ش 6 و 7، بهار و تابستان 1352، ص 5 ـ 18.
3 ـ 2 ـ 7. «میلاد پیامبر»، نشریة دانشکدة الهیات و معارف اسلامی مشهد، ش 16 و 17، پاییز و زمستان 1354، ص هفت تا بیست و چهار.
3 ـ 2 ـ 8. «سنبویة اسواری، پیشرو قدریّه»، نشریة دانشکدة الهیات و معارف اسلامی مشهد، ش 19، تابستان 1355، ص 152 ـ 211.
3-2-9. »Shaykh Tūsi and his environment«, The Journal of the Faculty of Theology and Islamic Stucdies , No 16 & 17, Autumn & Winter, 1976, PP. 1 _ 10.
3-2-10. »Ijtihād« (اجتهاد), Alserāt (الصراط), LONDON, Vol IV, No 2,Rajab 1398/June 1978, PP. 14 _ 24.
3-2-11. »The Birth of The Prophet«, Alserāt, LONDON, Vol. III, No 1, PP. 18 _ 28.
در پایان گفتنی است که از آثار رامیار مشهود است که او در صدد تألیف کتابی به نام علوم قرآنی بوده است؛ بطوری که طرح برخی از مطالب را به آن کتاب حوالت داده است. (مثلاً نک: تاریخ قرآن، چاپ دوم، ص 378). همچنین گویند: او در واپسین سالهای حیات درصدد عرضة تفسیری از قرآن کریم بوده است. توضیح اینکه تصمیم بر این بوده که ترجمهای مستند و مقبول با شرح و تعلیقات (مشابه با شیوة تدوین نسخهای از کتاب مقدس در دانشگاه آکسفورد) تدوین شود. به موجب این تصمیم قرار بوده که تلفیقی از چند ترجمة مقبول با نظارت چند تن از قرآن پژوهان صورت گیرد. آنگاه هر صفحه در سه بخش آرایش شود. یک سوم از صفحات به متن قرآن از یک چاپ معروف (مثلاً مصحف ملک فؤاد) اختصاص یابد. در ثلث دوم هر صفحه ترجمه و تفسیر و در قسمت سوم تعلیقات چاپ شود (محمدخانی، ص 36 ـ 37). این طرح همان است که بعدها به دست نویسنده، محقق و قرآن پژوه معاصر بهاءالدین خرمشاهی انجام یافت (نک: خرمشاهی، ترجمة قرآن کریم، پیوستها، ص 647). افزون بر کتابها و مقالات پیش گفته رامیار چند جزوه یا درسنامه نیز فراهم آورده بود. از جمله: ادیان یاد شده در قرآن مجید، زندگی اجتماعی عرب پیش از اسلام، ملل و نحل (پروندة مضبوط در دانشکده، بدون برگ شمار).
مقالة حاضر بسی طولانیتر از آن شد که راقم در آغاز پیشبینی کرده بود. از این رو در همین جا دامن سخن را جمع میکند و برای آن شادروان غفران واسعة الهی را مسألت مینماید.
ـ آرام، احمد؛ «نامة انتقاد و تقدیر»، نشریة دانشکدة الهیات و معارف اسلامی مشهد، ش 2، بهار 1351، ص 225 ـ 230.
ـ انیس، ابراهیم و دیگران؛ المعجم الوسیط، چاپ دوم، بیروت، 1392ق./1972م.
ـ بلاشر، رژی؛ در آستانة قرآن، ترجمة محمود رامیار، چاپ دوم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1365.
ـ پروندة محمود رامیار، محفوظ در بایگانی دانشکدة الهیات و معارف اسلامی دانشگاه مشهد.
ـ پروندة محمود رامیار، محفوظ در بایگانی دانشگاه فردوسی مشهد، مشتمل بر پنج پوشه.
ـ جعفری، عبدالرحیم؛ در جستجوی صبح، چاپ اول، تهران، 1383.
ـ حجازی، مسعود؛ رویدادها و داوری (1329 تا 1339)، چاپ اول، انتشارات نیلوفر، تهران، تابستان 1375.
ـ خرمشاهی، بهاءالدین؛ ترجمة قرآن کریم، چاپ سوم، انتشارات جامی و نیلوفر، تهران، تابستان 1376.
ـ ـــــــــــــــــــ ؛ «قرآن و قرآن پژوهی»، «تاریخ قرآن»، «فصلی نوین در پژوهشهای قرآن شناسی»، قرآن پژوهی (مجموعه مقالات)، چاپ اول، مرکز نشرفرهنگی مشرق، تهران، 1372.
ـ ـــــــــــــــــــ ؛ قرآن شناخت، چاپ دوم، طرح نو، تهران، 1375.
ـ دشتی، غلامرضا (دانشیار گروه ادیان و عرفان دانشگاه مشهد)؛ گفت و گو با نگارنده.
ـ رامیار، محمود؛ بخشی از نبوت اسرائیلی و مسیحی، بینا، مشهد، آبان 1352.
ـ ـــــــــــــ ؛ «سر مقاله»، نشریة دانشکدة علوم معقول و منقول مشهد، ش 1، اسفند ماه 1347.
ـ ـــــــــــــ ؛ تاریخ قرآن، چاپ اول، شرکت سهامی نشر اندیشه، تهران، 1346 ش؛ چاپ دوم، مؤسسة انتشارات امیرکبیر، تهران، 1362.
ـ ـــــــــــــ ؛ در آستانة سالزاد پیامبر، چاپ سوم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1366.
ـ ـــــــــــــ ؛ فهارس القرآن (ضمیمة قرآن مبین)، چاپ اول، مؤسسة انتشارات امیرکبیر، تهران، 1345.
ـ صانعی، سید مهدی (استاد دانشکدة الهیات دانشگاه مشهد)؛ گفت و گو با نگارنده.
ـ ضیاء شهابی، پرویز (استادیار دانشکدة الهیات دانشگاه مشهد)؛ گفت و گو با نگارنده.
ـ طوسی، ابو جعفر محمد بن حسن؛ الفهرست، تصحیح ا. اسپرنگر و دیگران، به کوشش محمود رامیار، مشهد، 1351.
ـ کیهان فرهنگی؛ «اخبار فرهنگی و هنری ایران و جهان ـ دکتر محمود رامیار درگذشت»،ش 6، شهریور ماه 1363، تهران.
ـ ــــــــــــــ ؛ «اخبار فرهنگی و هنری ایران و جهان»، ش 11، بهمن 1363، تهران.
ـ محمدخانی، علی اصغر؛ «قرآن پژوهی ژرفنگر»، بیّنات، سال دوم، شمارة 2، تابستان 1374، ص 32 ـ 37.
ـ واعظزاده، محمد؛ «تحقیق دربارة کتاب کافی ـ علوم حدیث»، نامة آستان قدس، ش 5، اردیبهشت 1340، ص 18 ـ 23.
ـ ـــــــــــــــ ؛ «سخنرانی در جشنوارة پنجاهمین سال تأسیس دانشگاه مشهد»، پیک دانشگاه (نشریة خبری ـ آموزشی)، ش 2، آبان وآذر 1378، دانشگاه فردوسی مشهد.
ـ ـــــــــــــــ ؛ گزارشی از آغاز تأسیس نشریة الهیات مشهد تا به امروز»، نشریة دانشکدة الهیات و معارف اسلامی مشهد، ش 30، تابستان 1374، ص 7 ـ 9.
ـ ـــــــــــــــ (گردآورنده)؛ یادنامة شیخ طوسی، ج 3، دانشگاه مشهد، 1354.
* ـ تاریخ وصول: 20/4/83 ؛ تاریخ تصویب نهایی: 3/6/83 . دوست و استاد ارجمند آقای دکتر هادی عالمزاده استاد پیشین دانشگاه مشهد و استاد کنونی دانشگاه تهران که با شادروان دکتر محمود رامیار مصاحبت و مؤانستی داشتهاند، به خواهش نگارنده مقالة حاضر را پیش از انتشار خواندند و با دیدة تصویب به آن نگریستند و با این کار موجبات دلگرمی نویسنده را فراهم ساختند. از لطف و عنایت ایشان سپاسگزار است.
[1]. در این مقاله تاریخها به استثنای مواردی که تصریح شده همه به هجری خورشیدی است.
[1]. در آن روزگار در دانشکدة الهیات کنونی دو رشته دایر بوده است: یکی علوم منقول شامل دروس فقه، اصول، تفسیر، تاریخ و حدیث؛ دیگر علوم معقول شامل دروس منطق، فلسفه، کلام، تصوّف و عرفان و ملل و نحل. از همین رو آن دانشکده را «دانشکدة علوم معقول و منقول» میخواندند. بعدها رشتههای این دانشکده توسعه یافت و نام آن نیز به دانشکدة الهیات و معارف اسلامی تبدیل شد (دربارة داستان تغییر نام دانشکدههای معقول و منقول به الهیات و معارف اسلامی نک: «آذرتاش آذرنوش» در دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، به کوشش بهاءالدین خرمشاهی، تهران، 1377).
[2]. گویا در آن روزگار به سبب کمبود شمار دارندگان تصدیق پایان تحصیلات متوسّطه، ارائة تصدیق مزبور برای آغاز تحصیلات دانشگاهی شرط نبوده است. بلکه دانش آموختگان مکلّف بودند دیپلم متوسّطه خود را به هنگام فراغت از تحصیل به اولیای دانشگاه تسلیم کنند (دشتی، گفت و گو با نگارنده).
[1]. در آن سالها دورة فوق لیسانس یا کارشناسی ارشد وجود نداشته است.
[1]. Regis Blachere.
[2]. در قانون اساسی مشروطه عنوان مجلس مؤسّسان نیامده است. امّا در مجلس مؤسّسان دوم که در اردیبهشت 1328 تشکیل گردید، تشکیل مجلس مؤسّسان در متمّم قانون اساسی پیشبینی شد (جعفر بوشهری، حقوق اساسی، 1/146). دربارة مجلس مؤسّسان سوم و تصمیماتش نک: محمود طلوعی، چهره واقعی علم، نشر علم، تهران 1383، ص 238).
[1]. در این ایّام دکتر محسن ضیایی رئیس دانشگاه مشهد بوده است.
[1]. در آن وقت دکتر عبدالله فریار رئیس دانشگاه مشهد بوده است.
[2]. گفتنی است که در آن سالها مرتبة استادیاری هنوز ایجاد نشده بود.
[3]. باید دانست این امر پیش از این نیز سابقه داشته است. چنان که بسیاری از استادان نامور دانشگاه درگذشته، همچون محمد کاظم عصار، جلالالدین همایی، غلامرضا رشید یاسمی، نصرالله تقوی، بدیعالزمان فروزانفر … به استناد خبرویت و مصنّفات و کتابهای خود و نه به استناد در دست داشتن دانشنامة دکتری بر کرسی استادی و دانشیاری نشسته بودند. در همان سالها نیز دو تن از دبیران دانشگاه تبریز به نامهای حسن قاضی طباطبایی و علیاکبر محقّقی با داشتن دانشنامة لیسانس چون دارای تألیفات ارزنده و مقام شامخ علمی بوده و سالهای متمادی در آن دانشگاه به تدریس و تحقیق اشتغال داشتهاند، با تصویب هیأت امنای دانشگاه تبریز و تشخیص صلاحیت علمی از طریق شورای مرکزی دانشگاهها به سمت دانشیار منصوب شده بودند (پوشة ش 2، برگ 13 و 14).
[1]. W. Montgomery Watt (1909 - …).
[2]. Univ. of Edinburgh.
[3]. Charles J. Adams.
[4]. Mc Gill University.
»Shaykh Ţūsī, The life and works as a Shī, īte leader«.[2]
[1]. Dept. of Arabic and Islamic Studies.
[2]. احوال و آثار شیخ طوسی به عنوان یک رهبر شیعی.
[3]. Institute of Isalmic Studies, Mc Gill University.
[4]. Monteral – CANADA.
[1]. دربارة سید محمد فرزان (1273 ـ 1349) میتوان به منابع زیر رجوع کرد:
ـ احمد احمدی بیرجندی، «علاّمه فرزان، قرآن پژوهی از یاد رفته»، بیّنات (سال سوم، ش 1، بهار 1375)، ص 39 ـ 45.
ـ محمد علی مهدوی راد، «فرزانة روزگار»، بیّنات (با همان مشخصات)، ص 32 ـ 38.
ـ احمد ادارهچی گیلانی (گردآورنده)، مقالات فرزان، تهران، 1356 ش.
[1]. دوست و استادزادة ارجمند آقای دکتر محسن مدیر شانهچی مرا به این نکته رهنمون ساخت. از لطف ایشان صمیمانه سپاسگزارم.
[2]. دکتر سید علی شایگان (در گذشته به سال 1359) استاد دانشکدة حقوق و نمایندة مردم تهران در مجلس شورای ملّی و از مشاوران نزدیک محمد مصدق بود (درباره او نک: حجازی، ص 167).
[3]. این بنده از یکی از خدمتگزاران دانشکده شنیده است که میگفت: روزی رامیار مرتضی مطهری (شهادت 1358) استاد دانشگاه تهران را برای سخنرانی دعوت کرده بود و به همین مناسبت در آن روز در منزل خود سوری به پا داشته و مرا هم برای آشپزی فرا خوانده بود. من موتورسیکلت گازیی را که به تازگی خریده بودم بیرون خانه گذاشتم و در ون خانه شدم وقتی پس از پخت و پز و پذیرایی از مهمانان، خداحافظی کرده و از خانه بیرون شدم، دیدم موتورم را دزدیدهاند. به داخل منزل برگشتم. رامیار سبب را پرسید. گفتم: موتور را دزدیدهاند. پرسید: آن را چند خریده بودی؟ گفتم: (مثلاً) 500 تومان. پرسید: خرج دیگری هم کرده بودی؟ گفتم: 100 تومان هم لوازم اضافی روی آن گذاشته بودم. بیدرنگ 100 تومان هم بر آن افزود و گفت: غم مخور، این هم 700 تومان. برو یکی دیگر بخر.
[1]. با کمال تأسف باید گفت به منظور اجرای قانون تفکیک دانشکدههای علوم پزشکی از وزارت علوم، این ساختمان که بخشی از تاریخ دانشکده است به دانشگاه علوم پزشکی مشهد واگذار شده و گهگاه نغمة نامیمون تخلیه و واگذاری آن به گوش میرسد. امید است اولیای دانشگاه برای حلّ این مشکل چارهای بیندیشند.
[2]. وی یکی از کارمندان عالی رتبة آستان قدس رضوی و مردی دانشمند و خراسان شناس بوده است. برای دیدن پارهای از مقالات او نک: سید کاظم طباطبایی، فهرست مقالات نشریة دانشکدة الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه فردوسی مشهد، 1382، ص 80.
[1]. این نسخهها را دکتر محمود یزدی مطلق (فاضل) استاد پیشین دانشکدة الهیات در 3 مجلّد فهرست کرده است (جلد اول، دانشگاه مشهد، 1355؛ جلد دوم و سوم، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، 1361).
[2]. راقم این سطور سرنوشت این نشریه و فراز و نشیبهایی را که پشت سر نهاده در مقالهای به حافظة تاریخ سپرده است. نک: سید کاظم طباطبایی، «آغازی دوباره؛ به مناسبت تغییر نام مجلّه به مطالعات اسلامی»، مطالعات اسلامی، ش 58؛ زمستان 1381 هـ . ق. ، ص 5 ـ 12.
[1]. راقم این سطور از زبان دکتر علی شفائی یکی از رئیسان اسبق دانشکده شنیده است که یکی از استادان که هیچ اثر علمی قابل توجّهی از خود بر جای نگذاشته و حوصلة پرداختن به کارهای علمی را هم نداشت، در مقام طعن و استهزاء میگفت: رامیار با تصدیق دوچرخه استاد دانشگاه شده است!
[1]. واضح است که همین تاریخ قرآن با چند رسالة دکتری برابری میکند.
[1]. برای آگاهی از پیشینة فهرست نویسی برای قرآن کریم و انواع فهرستها نک: رامیار، فهارس القرآن، ص 617 به بعد؛ خرمشاهی، «قرآن و قرآن پژوهی»، ص 80 ـ 82. نیز برای ملاحظة یکی از فهرستهای نسبتاً قدیمی قرآن نک: محمد واعظزاده، «آیة الآیات فرقانی اولین کشف الآیات»، نشریة دانشکدة علوم معقول و منقول مشهد، ش 1، زمستان 1347، ص 227 ـ 277.
[1]. دربارة این فهرست و فهرست اعتماد السلطنه نک: خرمشاهی، قرآن شناخت، ص 307.
[2]. درباره این قرآن و ویژگیهای آن میتوان به مقدمة آن مراجعه کرد. نیز نک: جعفری، 2/843.
[1]. Th. Nöldeke.
[2]. Geschichte des Qorans.
[3]. Schwally.
[1]. دربارة «امتیازات تاریخ قرآن رامیار» دوست و همکار ارجمند آقای دکتر منصور پهلوان نیز مقالهای نگاشته که در همین شماره از مجلّه درج شده است. شایسته است بدان رجوع شود.
[2]. A. Sprenger.
[1]. مقالات مورد اشاره در شمارههای زیر انتشار یافته است:
الف ـ «نبوت اسرائیلی» (بخش اول): ش 2، بهار 1351، ص 175 ـ 210؛ (بخش دوم): ش3، تابستان 1351، ص 127 ـ 164؛ (بخش سوم): ش 4، پاییز 1351، ص 57 ـ 105.
ب ـ «نبوت مسیحی» (بخش اول): ش 5، زمستان 1351، ص 260 ـ 324؛ (بخش دوم): ش 6 و 7، بهار و تابستان 1352، ص 267 ـ 318.
[2]. نگارنده در توصیف و معرفی این کتاب از همکاری دوست ارجمند آقای دکتر منصور معتمدی بهرهمند بوده است. از این بابت از ایشان سپاسگزار است.
[1]. اِرهاص از نظر شرع امر خارق العادهای است که پیش از بعثت پیامبر پدیدار میگردد (أنیس، ذیل مادة رَهَص). «ارهاصات» در واقع بیدار باشی برای مردم زمانه است؛ مانند خاموش شدن آتشکدة فارس همزمان با تولّد خاتم پیامبران (ص).
[1]. درباره او و کارهایش نک: رامیار، مقدمة در آستانة قرآن، ص 2 ـ 3.
[1]. به خاطر داریم که رامیار در واپسین ایّام سال 1344 از سوی مجلس برای انجام یک مأموریت مطالعاتی و تحقیقاتی به اروپا اعزام شد و در پی این هدف مدتی در پاریس اقامت گزید.